انترنت برسر مغزمان چه می آورد؟
«آیا به تازگی تمرکز کردن برایتان دشوار شده است؟ آیا بعد از مطالعه دو صفحه از یک کتاب دچار بیقراری میشوید و به دنبال سرگرمی دیگر میروید؟ آیا به سندروم «طولانی بود، نخواندم.» دچار شدهاید؟ اگر چنین است، نیکلاس کار ناراحتی شما را احساس کرده و دلیل آن را مورد بررسی قرار داده است. استفاده از اینترنت مغز شما را دچار تغییر کرده و شما را به یک «خاله زنک» تبدیل کرده است.»
آنچه ما به عنوان ترس از فناوری میشناسیم، شاید نخستین بار در ابتداییترین مراحل تاریخ و توسط سقراط مطرح شده باشد. در فادروس (Phaedrus) او از پدیدهای به نام «کتاب» نالیده و معتقد است، کتاب باعث تثبیت فراموشکاری در روح انسان خواهد شد. او میگوید: «خوانندگان جدید، بی آنکه خود تجربه کرده و یاد بگیرند، کورکورانه به «نوشتههای دیگران» اعتماد میکنند.» لازم به توضیح نیست که رواج چاپ نیز تنها به وخیمتر شدن اوضاع منجر شد. رابرت بورتون (Robert Burton) در قرن هفدهم از «آشوب گسترده و سردرگمی ناشی از کتابها» سخن میگفت. کتابهایی که باعث آسیب دیدن دست و چشم میشوند.
در اواخر قرن نوزدهم مشکل اساسی، سرعت ارتباطات و «سطحی شدن» تلگرافها بود و پس از آن رادیو و تلویزیون که مغز ما را با لذتهای انفعالی پرمیکردند. مشکل این بود که بچهها دیگر به مطالعه کتاب نمیپرداختند؛ امری که سقراط را بسیار خوشنود میکرد. در کتاب «ژرفای اندک: آنچه اینترنت بر سر مغز ما میآورد» (The Shallows: What Internet Is Doing To Our Brains)نیکلاس کار این ترس را تا دوران پسا مدرن قرن بیست و یکم تعمیم میدهد.
در این کتاب، کار با ترکیب روانشناسی و علوم اعصاب و با استناد به تجربههای شخصی و برخی مطالعات آکادمیک، به بررسی تأثیر اینترنت بر مغز بشر میپردازد. از دید او مغز انسان حالتی پلاستیک و شکلپذیر دارد و هر فعالیت مستمر و مداومی میتواند روی آن اثر گذاشته و آن را تغییر دهد. به همین دلیل، استفاده از اینترنت نیز مغزهای ما را تغییر میدهد، به گونهای که اکنون «مغز خطی و ادیبانه» ما مورد هجوم قرار گرفته است. زیرا تندخوانی، سطحیخوانی و توجه اندک به محتوا به عادت روزمره ما در مطالعه تبدیل شده است.
هدف غایی سخنان کار این است که استفاده مداوم از اینترنت میتواند به نوعی «سیمکشی»های مغز ما را تغییر دهد و به این ترتیب، نوع خاصی از فعالیتها را برای ما جالبتر و برخی دیگر را دشوارتر کند. در این کتاب کار، چهار اصل بنیادین را درباره نحوه استفاده ما از اینترنت و برداشت نادرستی که از آن داریم، بیان میکند: دسترسی بیشتر به دانش به معنای دانش بیشتر نیست. در اختیار داشتن اندوختهای در حال افزایش از دادهها و حقایق به معنای خِرد نیست. گسترش دانش به معنای عمیقتر شدن آن نخواهد بود.چنـــد وظیفگـــی(Multi Tasking) به معنای پیچیدگی نیست.
بخش نخست تمام این گزارهها به چیزی جز اینترنت اشاره نمیکنند. ابزاری که با گسترش و همهگیر شدنش، امکان دسترسی به دانش را برای بیشتر ساکنان زمین فراهم آورده است. مجموعهای عظیم از دادهها و حقایقی که لحظه به لحظه بر حجم آن افزوده میشود. این مجموعه باعث گسترش دانش در میان مردم عادی شده و تعداد کاربردهایی که برای آن قابل تصور است، بسیار فراتر از تصورات اولیه پدیدآورندگان آن است. به رغم همه اینها کار معتقد است که این پدیده عظیم، در یک جمعبندی کلی ما انسانها را کمحافظهتر و تنبلتر کرده، قدرت تفکر و تعمق ما را کاهش داده و بیشتر به سمت «مصرفکننده دانش بودن» سوق داده است.
هرچند که ممکن است نگرانیها و هشدارهای کار، با کمی هیاهو همراه باشند یا بهصورت کلی اغراقآمیز به نظر برسند، اما باید توجه داشت که در پس این هیاهو و جنجال حقیقتی (حتی کوچک) نهفته است. همچنین به یاد داشته باشید، همیشه حضور مخالفان و منتقدان برای گوشزدکردن کاستیها و برانگیختن حساسیتها برای برطرف کردن نقصها و اندیشیدن چارهها پدیدهای مفید و ارزنده است. به هر حال، اگر احساس میکنید که قدرت تمرکز خود را از دست دادهاید یا توانایی مطالعه شما کاهش یافته است، شاید پیشنهادها و راهحلهای این کتاب برای شما مفید باشد: خداحافظی با اینترنت و دنیای دادههای مرتبط به هم.
منبع :ماهنامه شبکه - تیر 1390 شماره 123
سلام با قرار دادن ابزار مناسب و کاربردي در سايت يا وبلاگ خود بازديدتان را چند برابر کنيد براي مشاهده ابزار به لينک زير برويد : http://www.parmisfun.com/abzar.php با تشکر